چاه براى يوسف روشن شد
گفته اند: چون يوسف را كنار چاه آوردند، هر چه او را در ميان چاه آويزان مى كردند، يوسف عليه السلام دست به لبه چاه مى گرفت تا بالاخره پيراهن از تنش بيرون آورده و هر چه مى گفت اين پيراهن را در بدن من بگذاريد تا خود را بپوشانم در جوابش مى گفتند:
خورشيد و ماه و يازده ستاره را بخوان تا همدم و يار تو باشند، در اين وقت او را در چاه آويزان كرده و چون به وسط چاه رسيد به قعر چاه رهايش كردند تا بدين ترتيب بميرد، ولى چون در ته چاه آب بود، در آب افتاد و سپس به سنگى كه در آنجا بود رفته و روى آن ايستاد.
بعضى ها گفته اند:
چاه براى او روشن شد و آبش شيرين شد بطورى كه از آب و نان بى نياز شد.
بعضى گفته اند:
آب چاه تيره بود ولى يوسف كه در آن افتاد زلال و صاف شد و خداوند فرشته اى بر او گماشت تا او را محافظت كند و غذايش دهد و به قول ديگر جبرئيل همدم او شد.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: چاه برای یوسف روشن شد ، ،
برچسبها: